|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 5 (2511 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
Deutsch | Persisch | Menu |
---|---|---|---|
Es geht nicht. U | این کار نمیکند [نخواهد کرد] . [برای مثال دستگاه] | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Search result with all words | |||
Meine Karte geht nicht. U | کارت بانکیم کار نمیکند. | ||
Unterbrechung {f} U | قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ] | ||
Ausfall {m} U | قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ] | ||
Der Mensch lebt nicht vom Brot allein. <proverb> U | آدم فقط با نان زندگی نمیکند. [ضرب المثل] | ||
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | |||
|
||||
|